آقای معتضد در ستونی که در یکی از نشریات روزانه دارد درباره خاله شادونه نوشت "... تنها هنر او این است که صدایش را ریز و میو میو کند و من هیچ هنر خاصی در ایشان ندیدهام...مگر زبان این خانم که میگوید...پس از پایان برنامه، این حادثه رخ داد لال بود که قبل از آنکه تشریفش را ببرد با همان شیرین زبانی و صدای نازک خود (گویا از فرصتی که تلویزیون در اختیارش گذاشته حسن استفاده میکند، تور ایرانگردی گذاشته...) که به نظر من بسیار بیمزه است...به بچهها میگفت: "نازنینان من...یکی یکی از سالن خارج شوید." این کار را نکردند، چون عجله داشتند زودتر به گروه بپیوندند و حق و حقوق بابت شو و شیرینزبانی را مطالبه کنند. واقعاً که این پول لعنتی، چهها که نمیکند."روزنامه"هفت صبح" چهارشنبه 27 اردیبهشت ستون سایت نگار"
وقتی این سطور را میخواندم ناخودآگاه یاد فیلم"درباره الی..." اصغر فرهادی افتادم که نشان میدهد جمعی از دانشآموختگان رشته حقوق چقدر راحت درباره همسفری که شناختی ازش ندارند، قضاوت میکنند. ابتدای فیلم او را گرم و مهربان و صمیمی میپندارند و پس از گمشدنش به همان راحتی او را مشکوک و عجیب و مسئله دار و....همان زمان هم عدهای فرهادی را در این فیلم به سیاهنمایی متهم کردند اما وقتی مرد مو سفید کردهای که معلم است و آن هم معلم تاریخ، اینگونه شتابزده و از روی احساسات سخن میگوید و قضاوت میکند چگونه میتوان فرهادی را به سیاه نمایی متهم کرد؟
جناب معتضد آیا اگر مسئولان سالن تنها یک در را برای خروج بچهها باز کردهاند، آیا اگر 1000 نفر بیشتر از حداکثر ظرفیت سالن بلیت فروختهآند، خاله شادونه مقصر است؟! آیا وظیفه کنترل بچهها هنگام خروج از سالن به عهده خاله شادونه بوده است؟! اصلاً فرض که در تمام این موارد خاله شادونه مقصر بوده است توهین و تمسخری که نسبت به ایشان لابلای واژههایتان بود چه توجیهی دارد؟
مگر نه این است که چه در شرع و چه در قانون و چه از منظر اخلاق، حرمت حتی محکوم هم واجب است چه رسد به کسی که حتی متهم هم نیست.
آقای معتضد اگر جوانی بخواهد شما را (که شکر خدا تلویزیون مثل خاله شادونه در شهرت شما هم تاثیر بسزایی داشته است) الگوی خود قرار دهد باید از این طرز فکر و سخنان شما چه چیزی یاد بگیرد؟!